⛓️56🍂

364 58 6
                                    

🍁آیکان🍁

کمی فکر کردم و گفتم:
یه جایی ته تهران!

اردلان خندید و گفت:
اووو رفتی از این مردهای اصیل کاری گیر آوردی!

خندیدم و چشمکی بهش زذم که آرزو با ذوق بازوم رو بغل کرد و گفت:
وووییی میدونستم داداشیم قراره یه داماد همه چی تموم واسم بیاره...که از قضا مرده!

لبخند تلخی زدم و گفتم:
خیلی مرده...خیلی دوست دارم زیر سایه اش باشم!

همه سکوت کردن و اردلان آهی کشید و آرزو بغض کرد و گفت:
اصلا بگو کجاست خودم میرم باهاش حرف میزنم...

سامان جدی لب زد:
نه یه فکره دیگه ای دارم!

منتظر نگاهش کردیم که لب زد:
باید رو به روی خونه اش یا محل کارش یه خونه گیر بیاری...

تایید کردم و گفتم:
خب بعدش...

بلند شد و دست توی جیبش کرد و گفت:
بعدش یه کسی باید نقش دوست پسرت رو بازی کنه و هر شب و روز باهم دیگه باشین و جلوی چشاش تا بلاخره اون غیرتی که آقا اردلان خان گفت بیدار بشه!

لبخندی زدم و سری تکون دادم و گفتم:
میدونم جواب میده...

خندیدم و با ذوق سامان رو بغل کردم و گفتم:
مرسی داداشیم!

خندید و زد روی پشتم و گغت:
قابلی نداشت!

اردلان پوفی کشید و گفت:
مثلا من نخ دادم این آقا نقشه رو چیدا...بعد دریغ از یه بغل...بوس...هق...هق...

نمایشی زد زیر گریه که رفتم سمتش و بغلش کردم و گفتم:
خیله خب حالا گریه نکن پسر کوچولو...

دست هاش محکم بغلم کردن و گفت:
جونه من بیا عروس ننه ام بشو...خرجت هم کمتره آخه دیگه ناخن بکار و مو رنگ کن هم نیستی...

مشتی توی شکمش زدم که به قهقه افتاد و با حرص گفتم:
من به هر کی پا بدم به تویی که تموم دوست دخترهات رو میشناسم پا نمیدم!

همه به حرفم خندیدن که سامان گفت:
اتفاقا باس پا بدی این یه بار رو...

متعجب و سوالی نگاهش کردم یهویی همه چی دستگیرم شد و گفتم:
نه...

جواد خندید و گفت:
چرا اتفاقا توی لاس زدن حرف نداره...نقشش هم خوب بلده بازی کنه...

اردلان با ذوق از پشت بغلم کرد و گفت:
اوخ بالاخره اطرافیان بله رو گرفتن برام...

چشام رو بستم و زدم توی پیشونیم و گفتم:
جونه من این وزغ نه...همیشه باید بچسبه بهم!

آرزو خندید و گفت:
داداشم غر نزن دیگه...اردلان بیکار هم هست پا به پات میاد جلو!

آروم زیر لب غر زدم:
خدا بخیر کنه عاقبت ما رو...ای حسین ببین به خاطره این غرور بیجات باس به این نره خر پا بدم!

همه با حرفم به سمتی پخش شدن و زدن زیر خنده.
خودمم خنده ام گرفت و خندیدم.

⛓️in his captivity🍂Where stories live. Discover now